مثلا میری به راننده میگی، «کربلا کم دینار؟» اونم یه چیزی میگه متوجه نمیشی! بعد ماشین حساب گوشیشو نشونت میده، مثلا نوشته ۱۵ دینار، تو هم ۱۵ رو میکنی ۱۲ و چونه میزنی و الی آخر! نخند، این سادهتر از حفظ کردن اعداد به عربیه !
مثلا میخوای بری کربلا، دستت رو ی وری نشون میدی میپرسی «کربلاء منا؟» اونام آدرس درست رو میگن!
از ماشینها هم بپرسی «وین؟» مقصد رو میگن!
نکته: تو عراق به بله، نعم نمیگن میگن «اِیْ»!
کلمات و جملات رایج تو عراق
- گذرنامه - پاسپورت > جَواز - باسبورت
- گذرنامهها > جَوازات
- گذرنامهات رو بده > إنْطِنی جَوازَک
- بگذار ببینم - نگاه کنم > خلّی أشُوف
- ویزا > فیزَة
- کجاست؟ > وِین
- سرویس بهداشتی کجاست؟ > وِینِ المَرافِق الصَّحیَّة (بدون کلمه صحیه بکار ببرید، چون اینگونه عامیانهتر است)
- میخواهم > أرید
- بروم > أرُوح
- به نجف > إلْنَجف (در اصل الی النجف بوده) (نحوه تلفظ : أرید أروحِلْنَجف)
- اتوبوس میخوای یا ون > تِریدِ الباص لُو کَیّة؟
- کرایه اش چنده - چقدر میشه > إشگَد؟ - إشگد الأجرة
- ده هزار - 10000 دینار - 10 > عَشِر - عَشرتالاف
- خوبه > زِیَن
- نه گرونه! > لا، باهِز
- خیلی - گرونه > إهوَای، کِلَّش - باهز
- گروهتون، چند نفر هستید؟ > جَماعَتْکُم، چَم نفرات؟
- بیا بالا - سوار شو - بپر بالا > صْعَد - یا أللّه صْعد
- تمام شدید؟ همه سوار شدید؟ - تکمیل شد - تمام شد. > خَلاص؟
- چمدان - ساک > جُنطَة - جمع : جُنَط
- راننده > سایِق
- ایستگاه پلیس > سِیطَرَة
- گیت - دروازه - ورودی > بَوّابَة
- افسر - مامور - مسؤول > ضابُط
- گاری - ارابه > عَرَبانة
- گاری چی - ارابه کش > عَرَبَنچی
- (بردار،بلند کن) - چمدون رو بردار > (شیل) - شیلِ الجُنطَة
- کیف -کوله > حَقْبَة
- هوا گرمه - گرمه > ألْجَو حار-حار
- آبجوش > مایِ الحارّ، مای حار
- نان > خُبُز
- نان ساندویچی (مخصوص به عراق) > صَمّون
- کولر را روشن کن > شَغِّلِ الْمُکَیِّف
- خاموش کن - خاموشش کن - کولر را خاموش کن > طَفْ - طفِّیَه - طفّی المُکیّف
- وایستا - نگه دار > اُگُفْ
- اینجا - آنجا > إهْنا - إهناک
- بیا > تعال
- برو > رُح (روح)
- گم کردم > ضَیَّعِت
- بگذار - قرار بده > خَلّی
- چرا - برای چه > لِیَش
- نمی فهمم - نمی فهمم چی میگی > مَافْتَهِم (الف خوانده نمی شود) - مَفتَهم شِتگول
- کم - کمی عربی بلدم > شُوَیّ، شْوَیّ - شوی أعرف، شوی أحچی