مهدی اجاقی

مهدی اجاقی

توسعه‌دهنده و برنامه‌نویس کامپیوتر
مهدی اجاقی

مهدی اجاقی

توسعه‌دهنده و برنامه‌نویس کامپیوتر

اصطلاحات عمومی عربی عراقی

ساده‌ترین روش استفاده از اعداد

کَمْ یعنی چقدر؟

مثلا میری به راننده میگی، «کربلا کم دینار؟» اونم یه چیزی میگه متوجه نمیشی! بعد ماشین حساب گوشیشو نشونت میده، مثلا نوشته ۱۵ دینار، تو هم ۱۵ رو می‌کنی ۱۲ و چونه می‌زنی و الی آخر! نخند، این ساده‌تر از حفظ کردن اعداد به عربیه !

دو تا کلمه ساده و پرکاربرد در مورد آدرس

مِنّا = اینوری

مثلا می‌خوای بری کربلا، دستت رو ی وری نشون می‌دی می‌پرسی «کربلاء منا؟» اونام آدرس درست رو میگن!

وِیْنْ = کجا؟

از ماشین‌ها هم بپرسی «وین؟» مقصد رو میگن!

نکته: تو عراق به بله، نعم نمیگن میگن «اِیْ»!

چطور یک عراقی را خطاب کنیم؟

  • شَباب = جوان
  • سیدّی = پیرمرد
  • یولِد = بچه
  • اَگیل‌لَگ = بهت میگم (بهم نگاه کن دارم باهات حرف می‌زنم)(پرکاربرد است)

کلمات و جملات رایج تو عراق

  • گذرنامه - پاسپورت > جَواز - باسبورت
  • گذرنامه‌ها > جَوازات
  • گذرنامه‌ات رو بده > إنْطِنی جَوازَک
  • بگذار ببینم - نگاه کنم > خلّی أشُوف
  • ویزا > فیزَة
  • کجاست؟  > وِین
  • سرویس بهداشتی کجاست؟  > وِینِ المَرافِق الصَّحیَّة (بدون کلمه صحیه بکار ببرید، چون اینگونه عامیانه‌تر است)
  • میخواهم > أرید
  • بروم > أرُوح
  • به نجف > إلْنَجف (در اصل الی النجف بوده) (نحوه تلفظ : أرید أروحِلْنَجف)
  • اتوبوس میخوای یا ون  > تِریدِ الباص لُو کَیّة؟
  • کرایه اش چنده - چقدر میشه > إشگَد؟ - إشگد الأجرة
  • ده هزار - 10000 دینار - 10 > عَشِر - عَشرتالاف
  • خوبه > زِیَن
  • نه گرونه!  > لا، باهِز
  • خیلی - گرونه > إهوَای، کِلَّش - باهز
  • گروهتون، چند نفر هستید؟  > جَماعَتْکُم، چَم نفرات؟
  • بیا بالا - سوار شو - بپر بالا > صْعَد - یا أللّه صْعد
  • تمام شدید؟ همه سوار شدید؟ - تکمیل شد - تمام شد.  > خَلاص؟
  • چمدان - ساک > جُنطَة - جمع : جُنَط
  • راننده > سایِق
  • ایستگاه پلیس > سِیطَرَة
  • گیت - دروازه - ورودی > بَوّابَة
  • افسر - مامور - مسؤول > ضابُط
  • گاری - ارابه > عَرَبانة
  • گاری چی - ارابه کش > عَرَبَنچی
  • (بردار،بلند کن) - چمدون رو بردار > (شیل) - شیلِ الجُنطَة
  • کیف -کوله > حَقْبَة
  • هوا گرمه - گرمه > ألْجَو حار-حار
  • آبجوش > مایِ الحارّ، مای حار
  • نان > خُبُز
  • نان ساندویچی (مخصوص به عراق)  > صَمّون
  • کولر را روشن کن > شَغِّلِ الْمُکَیِّف
  • خاموش کن - خاموشش کن - کولر را خاموش کن > طَفْ - طفِّیَه - طفّی المُکیّف
  • وایستا - نگه دار > اُگُفْ
  • اینجا - آنجا > إهْنا - إهناک
  • بیا > تعال
  • برو > رُح (روح)
  • گم کردم > ضَیَّعِت
  • بگذار - قرار بده > خَلّی
  • چرا - برای چه > لِیَش
  • نمی فهمم - نمی فهمم چی میگی > مَافْتَهِم (الف خوانده نمی شود) - مَفتَهم شِتگول
  • کم - کمی عربی بلدم > شُوَیّ، شْوَیّ - شوی أعرف، شوی أحچی

+ و + و + و +

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.